چطور انگیزه خودمان را بالا ببریم

سرفصل های این مقاله

تا حالا شده بخواهی کاری را انجام بدی ولی اصلا حس و حالش نداشته باشید؟

یا اینکه شب قبل کلی برنامه ریختی که فلان کار را انجام بدم ولی فردا حس انجام آن کار نداشته باشید؟ مثلا تصمیم گرفتی فردا صبح ساعت شش از خواب بیدار بشی، و ورزش کنی. ولی نه تنها ورزش نکردی حتی به موقع از خواب بیدار هم نشدی. یا مثلا تصمیم گرفتی بروی باشگاه ورزشی، ولی دقیقا وقتی میخواهی بروی اصلا حس و حال باشگاه رفتن نداشته باشید؟

چند بار شده که بعد از شروع یک کار، آن را در نیمه کاره رها کرده باشی؟ یا زمانی پیش اومده که میخوای وزنت را کم کنی اما بعد از چند مدت، وقتی می بینید که به نتیجه مورد نظر نرسیدی دیگه بیخیال شده باشید؟ چند بار شده تصمیم گرفتی که یک عادت را در خودت ایجاد کنید. درست در انتهای راه کار را رها کرده باشید ؟ همه این ها به دلیل یک چیز است و آن انگیزه است.

انگیزه چیست

تعاریف زیادی در این مورد وجود دارد. ساده ترین اش این است.  نیرویی و سوختی است که ما را به سمت هدفی که تعیین کردیم سوق میدهد. اگه بخوام ساده تر بگویم، انگیزه انجام دادن کاری است که دلمان نمی خواهد انجام اش بدهیم ولی می دانیم که انجام دادن اش به نفع ماست.

چند مورد از تعاریف انگیزه:

انگیزه هول دهنده ما به سمت موفقیت است.

یعنی شوق انجام دادن کاری که در راستای هدفمان است.

با وجود داشتن مشگلات بر انجام اون کار پافشاری کنید

انگیزه مثل سوخت واسه خودرو میباشد زمانی که نباشد حرکتی انجام نمیشود

یادمان باشد که انگیزه مطلق نیست. یعنی ممکنه که شما در یک کاری به شدت انگیزه داشته باشید، ولی در کاری دیگر اصلا انگیزه نداشته باشید. مثلا شما هدف تعیین میکنید که هر روز ساعت 5 پارک بروید پارک و نیم ساعت پیاده روی کنی. ولی اون ساعت خاص حس و حال نداری دراینجا شما انگیزه ای جهت پیاده روی نداری ولی شاید انگیزه مطالعه کردن داشته باشید. پس منظور از انگیزه میل به انجام آن کاری است که باید انجام بشود.

ما کلا دو نوع انگیزه داریم

  • انگیزه درونی:

در این نوع انگیزه ما تمایل به انجام کارهایی داریم که در حیطه علاقه ماست. یا انجام دادن آن کار حال ما را به شدت خوب می کند. یکی از راههای شناسایی انگیزه درونی این است که در زمان اوقات فراغت چه کارهای انجام می دهید، این کاری که انجام می دهید نشانه انگیزه درونی شما است. انگیزه درونی وابسته به کسی یا شرایطی نیست، بلکه یک میل درونی است که تمایل داریم آن کار را انجام بدهیم.

  • انگیزه بیرونی:

این انگیزه وابسه به شریط و اطرافیانمان است. مثلا فرض کنید که شما در یک اراده، شرکت یا موسسه کارمیکنیدکه ارتقا رتبه میگیرید یا مورد تشویق رئیستون قرار میگیرید یا مثلا دانش آموزی به این خاطر درس میخوند که مورد توجه پدر، مادر، یا معلم قراربگیرد یا یک فردی بخاطر این کارمیکند تا معاش خانواده اش را تامین کند پس اینجا تهیه مایحتاج خانواده یک انگیزه بیرونی است.

علل بی انگیزگی

انتخاب نامناسب:

ما انسان ها دوست داریم که مورد تایید و توجه جمع قرار بگیریم، بنابراین وقتی که اطرافیان ما کاری را ولو به غلط انجام می دهند. ما هم دوست داریم آن کار را انجام بدهی، بخاطر اینکه یکی از مهمترین نیازهای ما انسان ها حس تعلق به گروه است. حال اگر انتخاب نادرست داشته باشیم، یا اطرافیان ما افراد منفی باشند باعث ناامیدی و بی انگیزگی ما میشوند.

فرض کنید که می خواهید مطالعه کنید ولی دوستان و اطرافیان شما آدمهایی هستندکه اصلا اهل مطالعه نیستند. این باعث میشه که تمایلی به انجام آن کار نداشه باشی به دلیل اینکه ممکنه مورد تمسخر آنها قرار بگیرید. پس رفتار، انگیزه انجام آن کار خاص را از بین میبرد.

نداشتن صبر و بردباری

بعضی ها وقتی میخواهند یک کار را انجام بدهند، انتظار دارند که نتیجه آن کار را به زودی ببینند. و اگر در زمانی که تعیین کرده اند به هدفشان نرسند، ناامید میشوند و انگیزه شان از دست میدهند.ما انسانها در زمان تصمیم گیری دو اشتباه بزرگ مرتکب میشیم:

یکی اینکه توانایی های خودمان را بیشتراز آنچه که هست برآورد میکنیم. و دوم اینکه انتظار دستیابی به نتیجه مورد نظر را زودتر ازآنچه که هست درنظر میگیریم. یک ضرب المثل هست که میگه اگر بخواهی محصول خوبی را در پاییز درو کنی باید دربهار بکاری، درتابستان مراقبت کنی تا درپاییز محصولت را برداشت کنی. نمشود ما محصول را درتابستان بکاریم و با زیاد آب دادن به آن در همان فصل به نتیجه مورد نظرمان برسیم.

 

عدم شناخت علایق

خیلی وقت ها ما می خواهیم یک کاری را انجام بدهیم. ولی هیچ میل و رغبتی به آن نداریم، و این باعث میشه که ما آن کار را  به سرانجام نرسانیم. قائدتا اگر به کاری که میخواهیم انجام بدیم علاقمند باشیم انگیزه انجام آن کار به مراتب بیشر است. بنابراین یکی از دلایل عدم انگیزه، نبودن علاقه به آن کار است. یا اینکه می خواهیم یک کاری که هیچ وقت بهش علاقه ای نداشتیم به مدت زیاد و طولانی انجام اش بدهیم. مثلا میخواهی ورزشی انجام بدهی که هیچ علاقه ای به انجام آن نداری، و به جای اینکه بیایی و در بازه های زمانی کوتاه انجام بدهید. تصمیم می گیریدکه هر روز هفته و روزی 2 ساعت این کار را انجام بدهید خود این باعث میشه اگر در آغاز انگیزه ای داشته باشید در بلند مدت انگیره ات از بین برود.

توصیه می شود مقاله زیر را هم مطالعه کنید

انگیزه و ده راهکار جهت بالا بردن آن در کار و زندگی

حرف های ناامید کننده دیگران

فرض کنیدکه شما میخواهید رژیم بگیرید و وزنتان را کم کنید. و اطرافیانتان دائما بهتون بگن این کار فایده ای نداره، ببین توی این مدتی که رژیم گرفتی هیچ فرقی نکردید، خودتو خسته نکن بی فایده است و…… چه حسی بهتون دست میده؟ چون باعث از بین بردن انگیزه تان می شود، قطعا ناامید می شوید. و شما هر چقدر هم اراده به خرج دهید باز هم کم میارید چون ظرفیت اراده محدود است. و بلاخره باعث میشه که کارِتون رها کنید. حالااگر اطرافیان تان بهتون انگیزه بدهند حتی اگر تغییری حس نشده باشه این کارشما را تشویق میکند که بیشتر و بیشتر کار کنید.

چطور انگیزه مان را ارتقا بدهیم

دفترچه جملات انگیزشی

سعی کنید ببیند چه جملاتی به شما در راستای هدفی که تعین کردید انگیزه می دهد. و از آنها یک کارت بسازید یا در داخل یک دفترچه بنویسید. تا هروقتی که انگیزه انجام آن کار نداشتید، با نگاه کردن به آن کارت ها باعث ایجاد انگیزه درشما شود. یا حتی میتوانید که یک تابلو عکس از کسانی که به شما انگیزه میدهند تشکیل بدهید.

 

جشن موفقت کوچک

ما معمولا خیلی وقت ها نسبت به خودمان سخت گیر هستیم و موفقیت های کوچکمان را نمی بینم. یا بهشون توجه نمی کنیم درحالی که اگر برای موفقیت های کوچکمان جشن بگیریم باعث افزایش انگیزه در ما میشود. مثلا شما هدف تعیین می کنید که تا سه ماه آینده 5 کیلو وزن کم می کنم. بعد از یک ماه وقتی خودتان را وزن می کنید. می بینید که 2 کیلو کم کرده اید یک جشن کوچک بگیرید. این کار باعث میشه که انگیزه تون واسه انجام آن کار بیشتر بشود.

مقایسه

یکی از بدترین چیزهای که ما متاسفانه خیلی در ما رایج است، مقایسه کردن است. و این می تواند در هر کاری بسیار زیان بار و بد باشد. مقایسه فقط در دو حالت میتواند کمک کننده باشد؛ یکی زمانی که ما میخواهیم خودمان را با گذشته مان مقایسه کنیم. و دیگری زمانی که زندگی یک سری افراد موفق مطالعه کردیم، و میخواهیم بدانیم که یک روزی این فرد یا افراد موفق مثل ما بوده پس ما هم می توانیم رشد کنیم که باعث افزایش انگیزه در ما بشود. در بقیه موارد مقایسه کردن میتواند بسیار آسیب رسان باشد.

یکی ازدلایل بدی مقایسه این است که ما ازگذشته آن فرد هیچی نمیدانیم. یا به عبارتی تمام داستان آن فرد را نمی دانیم و با مقایسه کردن باعث می شویم که انگیزه مان از بین برود و یا در بسیاری از مواد اغراق می شود. یادم میاد زمانی که دبیرستان بودم یکی از بچه ها همیشه زمان امتحان می گفت من دیشب نیم ساعت مطالعه کردم و وقتی نمرات اعلام می شد. نمره اش 18 می شد. این درحالی بود که  من با 5 ساعت مطالعه نمره ام 15 می شد.بخاطر این مواردمن به خودم برچسب می زدم که به اندازه کافی  استعداد ندارم. بنابراین این کار باعث می شد  که انگیزه ای برای مطالعه کردن نداشته باشم. بعد متوجه شدم که در شب های امتحان این دوست من که می گفت من روزی نیم ساعت مطالعه می کنم تا صبح درس می خوند. پس بهترین راه این است که هیچ وقت خودمان را با دیگران مقایسه نکنیم.

باورها

باورها مثل شمشیر دولبه هستند. بسته به اینکه چه باورهایی داشته باشیم می تواند باعث افزایش یا کاهش انگیزه ما بشوند. مثلا فرض کنید که شما باور دارید که نمیتوانید وزنتان را کم کنید، یا ورزش و رژیم غذایی اثری ندارد. این موارد باعث می شود که انگیزه ای برای رژیم گرفتن یا ورزش کردن نداشته باشید.

مثلا یکی از دوستان من می گفت؛ من به این چیزها اعتقاد ندارم من ژنتیکی چاق هستم، حتی اگر آب هم بخورم چاق میشم. این باور محدود کننده باعث شده بود که هیچ وقت ورزش یا رژیم غذایی نگیرد. یا ممکنه است که ما یک بار کاری را انجام داده باشیم. ولی نتیجه نگرفته باشیم باعث میشه که یک باور درذهنمان شکل بگیره که من اینکاره نیستم. این ها مواردی هستندکه باعث میشه انگیزه ای برای آن کار نداشته باشیم. حال اگر به چیزی باور قوی داشته باشیم ایمان داشته باشیم که نتییجه می گیریم انگیزه ما جهت انجام آن کار بیشترمی شود. مثلا باور دارید که اگر روزی نیم ساعت پیاده روی کنید به تدریج ورزنت کم می شود این باور میتواند باعث بشود جهت پیاده روی انگیزه داشته باشید.

دیدگاهتان را بنویسید