چگونه دركار و زندگي مسئوليت پذير باشيم

يادم مياد كه هميشه هر وقت يك اتفاقي مي افتاد كه محصولي قيمت اش بالا ميرفت يا زماني كه ارزش دلار بالا ميرفت و به تبع آن قيمت كالاهاي اساسي از خوراك و پوشاك گرفته تا هر حتي قيمت بليت هواپيما بالا ميرفت به شدت عصبی میشدم و يعني حتي قيمت كالا يا وسيله اي كه حتي زماني هم كه ارزان بود براي من مهم نبود اما ياد گرفته بودم هر حادثه اي كه اتفاق مي افتاد واكنش نشان بدم و دائما به خودم میگفتم مگه میشه با این شرایط کار كرد، ديگه نفس هم نميتوانيم بكشيم كلا يك آدم شاكي و واكنشي بودم و دائما دیگران را بابت اين اتفاقات سرزنش میکردم که چرا یک مشت آدم بی مسئولیت باعث این مشگلات میشوند و آخه اين چه زندگي است كه برا ي ما درست كرده اند و …..
این رفتارها اینقدر انجام داده بودم كه ديگه در تمامي جوانب زندگي ام از كار گرفته تا زندگي روزمره به شكل عادت در آمده بود طوری که اگر در محیط کار یک اتفاق خارج از روتین روزانه ام برام پیش میومد شروع میکردم به غر زدن که آخه این چه وضعیه ، هر روز کارمان بیشتر میشه ولی خبری از اضافه شدن حقوق و مزايا نیست با این شرایط مگه ميشه كرد كرد؟ در زندگي هم همه اش از مشگلات اقتصادی که شرايط ایجاد کرده مي ناليدم و این باعث شده بود که از نظر روحی و عصبی کاملا به هم بریزم و با کوچکترین اتفاقي عصبی میشدم. و دور بر خودم را از اين آدم هاي واكنشي و شاكي از همه چيز پركرده بودم. و دائما دنبال اين دسته از اطلاعات درشبكه هاي مجازي مثل تلگرام و اينستاگرام بودم
دیدم که اگر با این شرایط پیش برم به خودم بسيار آسيب ميزنم تا اینکه یک روز با خودم گفتم آيا اين همه سالي كه غز زدي چیزی تغییر کرد ؟ دیدم نه تنها چيزي تغییر نکرد بلکه خيلي چيزها بدتر هم شد تصميم گرفتم به مدت سه روز هيج شبكه مجازي را نگاه نكنم اين تصميم براي ام خيلي سخت بود اون هم براي مني كه كلا تمام اطلاعاتم از اينجور جا ها به دست مي آوردم اما خودم را متعهد كردم كه به تصميم ام پايبند بمانم ديدم كه با اين رژيم رسانه اي نه تنها چيزي از دست ندارم بلكه يك حس و حال خوبي هم پيدا كردم اتفاقا خيلي كارهايي كه شايد روزها و ماهها بود فرصت نميكردم انجام بدم را انجام دادم.
يك اتفاق خوب اين بود كه ديگه كم تر غر ميزدم و اين حالم را بهتر ميكرد بعد از روز سوم رفتم سراغ گوشي ام و خيلي از كانال ها را را حذف كردم و ديدم كلي از زمان ام ذخيره شد ديگه وقتم خيلي آزاد تر شده بود بيشتر و مفيد تر با خانواده بودم و به جاي آن زمان كه آزاد شده بود تصميم گرفتم روزي يك ساعت ورزش كنم به تدريج اتفاقات و حال خوب پديدار شد بعد از آن روز به روز استفاده از شبكه هاي مجازي را كم و كمتر شد و مطالعه كردن به صورت خيلي كم اضافه كردم و خدا ميداند چقدر اين اتفاق شرايط من را خوب كرد به تدريج احساس ميكردم كنترل زندگي ام بيشتر و بهتر در دست دارم و مهمتر از همه اين كه متوجه شدم كه من قبلا يك آدم واكنشي بودم نه مسئوليت پذير.
وقتي جايي ميرفتم تمام صحبت هاي مردم واكنش نشان دادن به شرايط و وضع موجود بود، و هر چقدر بیشتر بررسی کردم دیدم اغلب افراد تمام توجه و تمرکزشان روی مسائلی قرار داده اند که اصلا درحیطه اختیارشان نیست يا به عبارتي تمام تمركزشان روي دايره نگراني هاي شان است تا دايره كنترل شان .
جملاتي مثل : اگر جنگ بشه چي؟ اگر فلان اتفاق بيافته چي؟ اگه تحرم ها دوباره بيشتربشه چي ؟ و خيلي از اين مواردي كه دست هيچ كدام از اين افرد نبود و متاسفانه این موارد در تمامی جنبه های زندگی افراد رايج است. اشتباه برداشت نشود نمي خواهم بگم كه اين شرايط هيچ تاثيري روي زندگي افراد ندارد چرا اتفاقا خيلي هم دارد مگه ميشه تحريم ها روي زندگي مردم اثر نداشته باشد ؟ مگه ميشه اتفاقات ناخوشايند روي زندگي مردم اثر نداشته باشد ؟ البته منظور من این نیست که آدم مطالبه گری نباشیم چرا که اتفاقا یک انسان مسئولیت پذیر نسبت به حق وحقوقش اشراف دارد و مطالبه گر هم هست اما اين با غر زدن و واكنشي بودن خيلي فرق دارد چون با غر زدن به زندگي خودمان آسيب ميزنم و احساس مسئوليت پذيري را از خودمان ساقط ميكنيم و به آدمي تبديل ميشويم كه تمام اتفاقاب را به گردن ديگران مي اندازد و اين به شدت به ما آسيب ميزند بلكه صحبت من اين است كه ما تو اين شريط چيكار ميتوانيم بكنيم؟
مسئوليت پذيري چيست
مسئوليت پذيري يعني اينكه ما اين مشگلات را را بر گردن جامعه، مدارس و والدین نندازيم
مسئولیت پذیری یعنی این که شما صد درصد اتفاقات زندگی ات را به عهده بگیرید مسئولیت پذیری یک نوع مهارت است که باید درخودتان پرورش دهید وياد گيري مهارت نيازمند تمرين و ممارست است
بيل گيتس ميگه« اگر فقیر به دنیا بيايي تقصير تو نيست اما اما اگر فقیر از دنیا بروید تقصير خودت است ».
مسئوليت پذيري يعني اين كه اگر روزگار براي من تاسي آورد كه باب ميل من نبود من چكاركنم ؟ آدم مسئوليت پذيرميداند كه صرفا با غر زدن از خودش يك انسان منفعل مي سازد و در این صورت دائما دلایل تمام مشگلات را بر عهده شرایط و دیگران می اندازد.
ما انسان ها حق انتخاب و اختيار داريم اين كه شما بين ورزش كردن و گشتن در دنياي مجازي كدام را انتخاب ميكنيد دست خودت است
من انتخاب ميكنم چه كاري انجام بدم و چه كاري انجام ندم.
شاید بعضی ها بگویند که خیلی از شرایط دست ما نیست مثلا بالا رفتن قیمت اجناس، تحریم ها و خيلي موارد ديگر دست ما نیست بله كاملا درست است. تمام حرف من اين است كه چرا ما به شرايط و اتفاقاتي كه دست ما نيست اجازه بديم كه اختيار كارهاي كه دست ما هست را بگيرند
چرا مسئولیت پذیر باشیم
مسئولیت پذیر بودن باعث میشه رضایت خاطر بیشتری از زندگی داشته باشیم و از زندگي لذت بيشتري ببريم. باعث ميشه كه در نزد دیگران آدم خوش قول و قابل اطمینانی جلوه کنیم و فردي مناسب جهت هر كاري باشيم. معمولا آدم ها بيشتر دوست دارند با يك فرد مسئوليت پذير ارتباط داشته باشند تا يك انسان واكنشي.
مسوليت پذيري باعث ميشه عزت نفس و اعتماد به نفسمان بالاتر بره.
فرض کنید دو نفر در یک اراده کار میکنند یکی همیشه عدم انجام وظایفش را به گردن شرایط ، کمبود حقوق و مزایا، برخورد بد ارباب رجوع و عدم توجه و بی میلی رئیس اش می اندازد و این كارش باعث میشه که هم رئیس و هم ارباب رجوع از کارش ناراضی باشد.
وارد يك چرخه معيوب گردد يعني چون كار نميكند ديگران از دستش ناراضي هستند و چون ديگران از دستش ناراضي هستند كار نميكند و اين خودش باعث ميشه عزت نفس و اعتماد به نفسش هم كم و كمتر بشه از طرف ديگر اين فرد يك همكار دارد كه به شدت به كار و ظيفه اش مسئوليت پذير است و بخاطر اين ويژگي دائما تمام تلاشش ميكند تا بدون توجه به اطرافش تمام تمركزش روي كارش بذارد اين كار باعث ميشه كه روز به روز هم احساس رضايت مشتري بيشتر شود و توسط مديرش ترفيع رتبه بگيرد
چگونه مسئولیت پذیر باشیم
ديگران را به خاطر كارهايتان سرزنش نكنيد
سرزنش کردن یکی ار نشانه های عدم مسئولیت پذیری است ما وقتی به خاطر یک کاری یک نفر را را سرزنش میکنیم يعني در اون کار مسئولیت پذیر نبودیم مسئولیت پذیری یعنی پذیرفتن صد در صد زندگی تان نه حتی 99% چون ممکن است که آن یک درصد باعث بشه که تقصیر را بر عهده دیگران یا شرایط بی اندازیم
ناله و شکایت نکنیم
وقتی از دست چیزی می نالیم یا شاکی هستیم یعنی مسئولیت پذیر نبودیم شکایت کردن یعنی شروع به حرف زدن در خصوص یک چیزی و این يعني به جاي عمل كردن بر حرف زدن تمركز كرديم است. يادتان باشد كه ما آدم ها ذاتا دوست داريم كه بيشتر از اينكه عمل كنيم حرف بزنيم چون مغز ما تمايل دارد که همیشه حالت سکون را حفظ کند و برای این كار تمام تلاشش را ميكند که با بهانه و ناله و شکایت آن کار انجام نشود پس درحالت عادی مغز ما منفی است و جهت انجام هر کاری مقاومت ميكند و با آگاه بودن به آن ميتوانيم برخلاف بهانه هاي مغزمان كارهايمان را انجام بدهيم
مدیریت مالی داشته باشید
مدیرت مالی نوعي مهارت است و براي داشتن مهارت بايد تمرين كرد معمولا خیلی از افرادی که به صورت ثابت حقوق و دستمزد میگیرند آخرهای ماه پولی جهت پرداخت نياز هاي ضروري شان ندارند چون هیج برنامه ای براي خرج و مخارج شان ندارند و هر چیزی که احساس کنند یا خوششان بیاد را میخرند درحالی که کسی که مدیریت مالی بلد است ابتدا خرج های ماهیانه و موارد ضروری را پرداخت میکند
بهانه جويي را كنار بذاريم
معمولا بهانه ها با کلماتی مانند «اما» و« اگر» همراه هستند. مثلا ميگن کارم داشت خوب پیشت میرفت اما به محض اینکه تحریم ها شروع شد دیگه کارم خراب شد ، من میتوانستم پیشرفت کنم اما سرمایه کافی ندارم، يا من كه پدر پول داري ندارم كه كمكم كند . آیا داشتن سرمایه خوب نیست؟ قطعا خوبه آیا اگر تحریم ها نبودند شرایط بهتر نبود؟ حتما بهتر بود. اما آیا ما میتوانیم اینها را عوض کنیم؟ ما نمی توانیم پدر ومادرمان را عوض كنيم ما نمی توانیم اوضاع سیاسی مملکت را عوض کنیم ما تنها یک کار میتوانیم انجام بدهیم و اون این است که خودتان را تغيير بدهيد
يكي از كارهاي خوب اين است كه بگرديد و موارد متناقص آن را پيدا كنيد مثلا اين كه همه ميگويند كه بايد سرمايه اوليه خوبي داشته باشيد تا موفق شويد بگرديد ببيند در اون كسب و كار شما كسي بوده كه شرايط شما را داشته و موفق شده باشد پس اگر كسي توانسته اين كار را انجام بدهد شما هم با دانش ومهارتي كه اون كسب كرده ميتوانيد موفق شويد
يك ضرب المثل است كه ميگه: اگه شما اگر بخواهيد كاري انجام بدهيد يا راهش را پيدا ميكند يا بهانه اش را .
دیدگاهتان را بنویسید