من لاغر من چاق

تصور کنید که یک بعد از ظهر جمعه جلوی تلویزیون نشسته اید و در حالی که دارید تخمه و آجیل می خورید و مشغول تماشای فوتبال تیم مورد علاقه ات هستی، از انعطاف بدنی و مهارت ورزشکاران لذت می برید. با آن چیزی که در تصویر می بینید و چیزی که خودت هستی مقایسه می کنید. ناگهان شخصی در درون شما بیدار می شود که می گوید:« چقدر چاق شدی، یه نگاه به خودت بنداز، خجالت نمی کشی که این همه وقتت را بیهوده پای فیلم و تلویزیون تلف کردی، نمیخوای فکری به حال خودت بکنی؟و… احتمالا همه ماها یه همچنین تجربه ای را داشته ایم، شخصی در درون ما بیدار می شود که با اون چیزی که هستیم دیدگاه اش کاملا متفاوت است. این شخصیت من لاغر نام دارد.
من لاغر کیست؟
این شخصیت کیه؟ این کسی است که دائماً دنبال نظم و انظباط و سازماندهی است. عاشق ورزش و نرمش است، این کسی است که کاملا برخلاف شخصی که تا حالا بوده اید عمل می کند. من لاغر شخصیتی حق به جانب، علاقمند به جزئیات، زورگو و غیر قابل کنترل است. من لاغر از من چاق متنفر است، تحمل بیکاری را ندارد و همیشه در حال جنب و جوش است. بنابراین تصمیم می گیرید که کاری انجام دهد. قبل از هر چیزی با پاکسازی یخچال شروع می کند و آن را از هر غذای چرب و پرکالری پاک می کند. به بازار می رود و یک جفت کفش ورزشی می خرد، لباس ورزشی ات را آماده می کند و یک برنامه ورزشی برای خودش تعیین می کند،که فردا ساعت 6 صبح از خواب بیدار می شوم 3 کیلو متر میدوم، پیاده سرکار میرم و عصر هم 4 کیلومتر میدوم.
من لاغر شروع آماده تغییر است
شما با داشتن یک برنامه ورزشی آماده تغییر هستید. یک هفته بعد خودتان را وزن می کنید و می بیند که یک کیلو گرم وزن کم کرده اید. عالی است و برنامه ات را ادامه می دهید، هفته بعد می بیند که نیم کیلو دیگه کم کرده اید، تو فوق العاده ای و به برنامه ات ادامه بده، حالا دنیا به مکان متفاوتی تبدیل شده است. هفته بعد کلی ذوق و شوق داری که روی ترازو بروی تا ببینی که چقدر وزن کم کرده اید در کمال ناباوری می بینید که حتی یک گرم هم لاغر نکردی.
ناامید میشی و با خودت میگی که بعد از این همه تلاش و عرق ریختن آخرش هیچی؟ این اصلا منصفانه نیست. اما باز به خودت میگی که ایرادی نداره دوباره از فردا ادامه میدم، و به خودت قول میدی که از فردا شدیدتر تمرین می کنم . اما ناگهان یه چیزی تغییر می کنه و فردا صبح که میخوای بیدار بشی می بینید که باران می بارد، هوا سرد است، احساس شما تغییر کرده است.
داستان چیه؟ چه اتفاقی افتاده؟ بعد از چند دقیقه می فهمید که یک شخصیت دیگری در درون شما بیدار شده است. بله، من چاق برگشته و نمی خواهد شما بدوید. حتی نمی خواهد که شما از رختخو اب بیدار شوید.
مقاله چرا تمایل داریم مثل بقیه عمل کنیم را هم مطالعه کنید.
من چاق کیست؟
این شخصیت داره بهت میگه که بیرون سرد است، میخواهی بدوی؟ تو این سرما؟ سرما بخوری چی؟ واقعا فکر کردی که اتفاقی می افتند؟ ندیدی که دیروز خودت را وزن کردی حتی یک گرم هم لاغر نکردی. در واقع من چاق هیچ کدام از برنامه هایی که انجام می دهید را دوست ندارد. من چاق عاشق خوردن است، بنابراین شما پتو را روی سرتان می کشید و می خوابید و بعد ساعت 8 صبح بیدار می شوید و در یخچال دنبال غذای مورد علاقه ات می گردی. بنابراین مسابقه، کاهش وزن، بدن بدون چربی یکباره ناپدید شدند. بله من چاق برگشته و حالا زمام امور را به عهده گرفته است.
این اتفاق بارها و بارها برای ما روی می دهد. زیرا ما فکر می کنیم که یک شخص یا شخصیت هستیم. زمانی که من لاغر دوباره پیدا می شود و برای ما تصمیم می گیرد ما فکر می کنیم که این خود ما هستیم که تصمیم به چنین کاری گرفتیم. زمانی که من چاق بیدار می شود؛ همه چی را به سمت گذشته برمی گرداند، باز هم فکر می کنیم این خود ما هستیم که این چنین تصمیمی گرفته ایم.
تناقض دو شخصیت در ما
در واقع این شخصیت های درون ما هستند که تصمیم می گیرند ما چه کاری انجام دهیم. من لاغر و من چاق در واقع دو شخصیت با نیازها ، علاقه ها و سبک های زندگی متفاوت هستند. به همین خاطر آنها از همدیگر خوششان نمی آید و هر کدام چیزهای متفاوتی می خواهند.
مسئله این است که زمانی که من لاغر بیدار است تمام وقت و انرژی مان صرف نیازهای اون می کنیم. اما زمانی که یک اتفاق پیش بینی نشده ای رخ می دهد مثلا هوا سرد می شود، دوست یا همکارمان به ما یک شیرینی یا ساندویج تعارف می کند، تغییری در وزن ما رخ نمی دهد و به هر دلیلی خللی در برنامه ما رخ می دهید دوباره به حالت قبل برمی گردیم ….
من چاق آماده و منتظر فرصت است تا توجه شما را به خودش جلب کند. حالا شما دوباره به من چاق تبدیل شده اید.
به عبارتی زمانی که من لاغر هستی به من چاق قول می دهید که به او وفادار خواهید ماند. و زمانی که من چاق هستید به من لاغر قول می دهید.
متاسفانه ما به جای اینکه به خودمان متعهد شویم به این دو شخصیت متعهد می شویم. البته این به معنی این نیست که ما غیر قابل اعتماد و اطمینان هستیم. بخاطر اینکه همه ما شخصیت هایی هستیم که هر کدام علائق خودشان را دارند و درخواست هر کدام از این ها باعث کشمکش و درگیری می شود.
شما نمی توانید که در آن واحد هر دوی آنها باشید یکی باید ببازد و این را هر دو می دانند.
دوره رایگان ادراک کلید جادویی ارتباطات
علت و تنیجه گیری
همه ما این دو شخصیت(من لاغر من چاق) متناقص و متفاوت داریم. و مسئله زمانی بد می شود که هر دو می خواهند رئیس باشند. ولی هیچ کدام به همدیگر این اجازه را نمی دهند.
یکی از مهمترین دلیل این کار به مغز های سه گانه ما؛ مغز مغز قدیم( خزندگان) مغز میانی ( احساسی) و مغز مغز جدید(منطقی) برمی گردد. ما معمولا با مغز جدید و منطقی مان تصمیم می گیریم و مغز احساسی مان را نادیده می گیریم. این درحالی است که مغز احساسی ماست در بیشتر موارد تمامی اقدامات و اعمال ما را شکل می دهد. بنابراین از اکثر اوقات زمانی که می خوایم یک تصمیمی بگیریم با خودمان خیلی جدی و منطقی صحبت می کنیم و نتیجه آن تصمیماتی می شود که با منی که الان هستم 180 درجه تفاوت دارد.
مثلا زمانی که می خوایم یک رژیم لاغری بگیریم میخوایم خودمان را از هر گونه چیزی هایی که تا دیروز باعث لذت در ما میشد منع کنیم. نتیجه این کشمکش این است که بعد از یک مدت دوباره به همان آدمی که بودیم برمی گردیم.
دیدگاهتان را بنویسید