چرایی کارهاتو پیدا کن

سرفصل های این مقاله

 

چرا شرکت هایی مانند اپل بهتر و موفق از سایر شرکت ها هستند ؟ آیا صرفا به خاطر کیفیت عالی و محصولات جدید آنهاست؟ یا چیزی فراتر از این ویژگی ها آنها را متمایز کرده است؟ قطعا مواردی مانند کیفیت، نوآوری و … مهم و اثر گذار هستند اما این ها عامل اصلی موفقیت شرکت هایی مانند اپل نیست بلکه موارد دیگری باعث تمایزشان شده است. چون اینها  مواردی هستند که به راحتی قابل کپی کردن  هستند. هر فرد و شرکتی می تواند از کارهایی دیگران انجام داده اند کپی برداری کند. موفقیت این شرکت ها بلکه به خاطر چرایی شان است، آنها اعتقادات و تفکر متفاوتی دارند. شرکت اپل معتقد است که ما هر کاری انجام میدهیم وضع موجود را به چالش می کشاند. بنابراین مهم نیست که چه چیزی می سازند هر چیزی که درست کنند با این فلسفه است.

مردم کاری که کرده اید نمی خرند بکله دلیل کارتان را می خرند. بنابراین این چرای کارشان است که متمایزشان می کند.

 

چرایی چیست؟

چرایی همان دلیل پشت انجام کار یا وظیفه ای است که انجام می دهیم. برای چه دلیلی میخواهم این کار را انجام بدم؟ اگر ورزشکاری نداند چرا باید ورزش کند، برای چی باید صبح زود از خواب شیرین  بیدار شود و در گرما و سرما ورزش کند و سختی این کار را تحمل کند. بنابراین چرایی نیرو محرکه و انگیزه ای جهت انجام کار مربوطه به ما می دهد. مثلا اگر من بخواهم ورزش کنم چرایی ام ممکن است مواردی مانند: سلامتی جسمانی، حس خوب، وزن مناسب باشد. البته در افراد مختلف چرایی می تواند خیلی متفاوت باشد، ولی چیزی که باعث می شود من صبح زود به خاطر آن از تخت خواب گرم و نرم بیرون بیام و در سرمای شدید صبح ورزش کنم، همان چرایی ماست.

اگر دلیل انجام کارتان را ندانید چطور انتظار دارید بقیه آن را بفهمند؟

 

به چه دلیل چرایی مهمه؟

 پی بردن به اعتقادمان

چرا شما هر روز صبح از رختخوابتون بلند می شوید؟

برای چی باید کسی به کارتان اهمیت بدهد؟

بخاطر چی  کارهای خوب و خداپسندانه انجام می دهید؟ و …..

تمامی این موارد به اعتقادات ما بر می گردد.  این مواردی هست که از درون ما نشات میگیرد. با داشتن چرایی دیگر چیزی که صداش بلند باشد باعث انحراف توجه شما نمی شود، بلکه این نیروی درونی است که باعث حرکت شما می شود. چرایی کارتان شما را از بقیه متمایز میکند که دنبال چه چیزی باشید.

تعلق خاطر و وابستگی

وقتی که احساس می کنیم که به گروه خاصی تعلق داریم در واقع نوعی احساس ارتباط و امنیت در ما ایجاد می شود. احتمالا دیده اید زمانی که به شکل کاملا تصادفی با کسی که زادگاهشان با ما یکی هست در جایی که هر دو نفر غریب هستیم به سرعت با آن ها ارتباط برقرار می کنیم. در حالی که ممکن بود این فرد در زادگاه خودمان هیچ ارتباطی برقرار نکنیم، هر جایی که باشیم به کسانی که درک مشترکی از ارزش ها و عقایدمان داشته باشند اعتماد میکنیم. به عبارتی ما جذب کسانی میشویم که شبیه ما هستند.

وفاداری ایجاد میکند

تنها زمانی که چرایی مشخص و روشن باشد و زمانی که مردم به آنچه باور دارید اعتقاد داشته باشند می توانید رابطه وفادارانه ای ایجاد کنید. مثلا کسانی که گوشی یا سایر محصولات اپل میخرند قطعا می توانند محصولات بهتر و با کیفیت تری از اپل پیدا کنند اما این بخاطر  وفاداری به دیدگاه و نگرش  اپل است که باعث می شود از خرید محصولات دیگر چشم پوشی کنند. البته ناگفته نماند که کیفیت کالا هم اهمیت زیادی دارد ولی بیشتر اوقات این وفاداری است که ما را از خرید محصولات دیگر دور میکند.

ما با کسانی دوست هستیم که به دنیا همانطور نگاه می کنند که ما نگاه می کنیم. کسانی که باور ها و دیدگاهایشان با ما یکسان است.

چگونه چرایی مان را مشخص کنیم؟

تا حالا شده که از چیزی خوشت اومده باشه ولی نتوانی آن را بیان کنید. به عبارتی هر چقدر میگردی کلمه یا جمله ای که بتواند احساست را بیان کند پیدا نمی کنید. این بخاطر ساختار مغزمان است.

مغز انسان به دوقسمت تقسیم می شود مغز جدید یا نئو کورتکس که مسئول افکار منطقی، تحلیلی  و زبانمان است و مغز قدیم یا لیمبیک که مسئول تمامی احساساتمان از قبیل حس اعتماد و وفاداری است. تمامی رفتارها و تصمیم های ما انسان ها با زبانی که حرف میزنیم هیچ ارتباطی ندارد.

مثلا توضیح در مورد اینکه چرا با کسی دوست هستیم یا اینکه چرا با فردی ازدواج کردیم مشگل داریم. یا توضیحاتی می دهیم که قانع کنند نیست، مثلا میگوییم که او باهوش و خوش اخلاق است یا اینکه او مهربان و دلسوز است در حالی که این ویژگی ها در خیلی از افراد وجود دارد، عشق به دلایل محکم تری نیاز دارد. ما با احساسمان می فهمیم که چرا عاشق یک نفر هستیم اما به خوبی نمی توانیم آن را به زبان بیاوریم.

این حس دورنی است که ما را به سمت کارها و اقداماتمان سوق می دهد. چیزهایی که از درون و قلب  ما می آید باعث حرکت ما می شود.

بنابراین جهت پیدا کردن چرایی کارهایمان باید دنبال موارد درونی باشیم نه بیرونی. پول شهرت، زیبایی مهم هستند و به ما در حرکت کردن کمک میکند اما هیچکدام از این موارد باعث بر انگیختن حس درونی ما نمی شود.

توصیه میکنیم مقاله زیر را هم بخوانید

چگونه شروع کنیم

دیدگاهتان را بنویسید