چگونه استعداد خود را پرورش دهیم

مدرسه که بودم، ریاضی درس مورد علاقه ام بود. بارها و بارها توسط مدرسین این رشته تشویق می شدم و همین باعث شده بود که تمرین بیشتری انجام بدهم، و بیشتر و بیشتر پیشرفت کنم. اما در دروس حفظ کردنی اصلا حرفی واسه گفتن نداشتم. اصلا سراغشون نمیرفتم و نمرات بسیار پایینی داشتم.
یک روز یکی از معلمان دوران راهنمایی مان یکی ازدوستانم را پایین برد و یک مساله روی تخته نوشت تا حل کند. وقتی نتوانست حل کند، او را به بد ترین شکل ممکن تحقیر کرد. که تو استعداد ندارید، تو یک آدم خنگ هستی، به هیچ دردی نمی خوری، فقط حفظ میکنید و انواع و اقسام کلمات که میتواند اعتما به نفس یک انسان را بخشکاند. اما خدا را شکر این باعث نتیجه برعکس شد. این حرف ها باعث شد بیشتر روی ریاضی وقت بذارد و نمره الف کلاس شد. اون روز متوجه کلمه استعداد شدم، فهمیدم که استعداد بسیار متفاوت تر از برداشتی است است که اغلب آدم ها دارند.اغلب آدم ها تصور می کنند که استعداد یعنی رسیدن به موفقیت بدون هیچ تلاش و کوششی یا با کمترین تلاش ممکن.
اما درسی که از تجربه دوستم گرفتم این بود که که استعداد یعنی تلاش و کوشش و عقب نکشیدن از رویاهایت و باور به توانایی ها و به آینده امیدوار بودن.
نمی دانم که کلمه استعداد چطور و چگونه وارد فرهنگ لغت ها شد ولی به یکی از بزرگترین بهانه های بشری تبدیل شده که ما انسانها در قبال عدم تلاش و پشتکار در کاری و نگرفتن نتیجه مورد نظر به راحتی بتوانیم در پشت آن پنهان شویم و چه چیزی مثل نداشتن استعداد میتواند ما را به منطقه امن و آسایشمان برگرداند استعداد کلمه ای است که تمام اهمال کاری های و کم کاری هایمان را پشت ان قایم میکنیم
همه ما انسان ها با استعداد ذاتی متولد میشویم اگر بتوانیم از آن به خوبی استفاد کنیم میتوانیم به نتایج شگفت انگیزی برسیم.
تا چند دهه قبل یک تصوری وجود داشت که افرادی که در موسیقی به یک جایگاه فوق العاده و بی نظیری میرسند مانند بتهوون یا موزارت از کودکی دارای استعدادهای ذاتی بودند که از هر ده هزار نفر یک نفر این توانایی را دارد به این صطلاح در موسیقی دانگ مطلق می گویند.
یعنی با این استعداد متولد شده اند و با قرار گرفتن در مسیر باعث میشود که به یک نابغه تبدیل شوند اما با بررسی هایی که جدیدا انجام شده نشان داد که این یک دیدگاه کاملا اشتباه است و هرکسی در موقعیت مناسب و با آموزش درست می تواند این استعداد را داشته باشد. پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که مغز خیلی بیشتر از آنچه تصور میشود انطباق پذیر است. مهارت یا استعداد به مسیر عصبی که برای هر کاری میسازیم بستگی دارد. وقتی یک رفتار را انجام میدهیم بین نرون های عصبی ارتباط برقرار میشود و با تکرار آن رفتار مسیر عصبی تقویت میشود و مغز با ایجاد مدارهای جدید نسبت به انجام آن رفتار واکنش نشان میدهد
استعداد چیست:
استعداد توانایی دست پیدا کردن به مهارتهایی هستند که فقط از طریق آموزش و تمرین و با بهره گیری از انطباق مغز و بدن شکل می گیرد
مغز ما انطباق پذیر است و مانند یک ظرف است که قابلیت گسترش دارد که با کارهای مختلفی که انجام میدهیم شکل میگیرد و خوش را عوض میکند .
ما با یاد گیری استعدادهایمان را رشد میدهیم
مردم بیشتر از اینکه به مواردی مانند تلاش ، اراده و فرصت توجه کنند به موارد مانند استتعداد توجه میکنند و تمام تمرکزشان بر اساس استعداد ذاتی است
برای پرورش دادن استعداد در هر کار و زمینه ای باید تمرین داشته باشید و گرنه حتی اگرتصوری مبنی بر اینکه استعداد ذاتی دارید اگر تمرین نکنید پیشرفت نمی کنید.
مقاله زیر را هم مطالعه کنید
طرز فکر چیست و چگونه طرز فکرمان را عوض کنیم
انواع حافظه
ما کلا سه نوع حافظه داریم حافظه حسی، حافظ کوتاه مدت و حافظه بلند مدت
حافظه حسی
بزرگ و بی نهایت است این حافظه مربوط به حواس پنچ گانه مانند بینایی، شنوایی، لامسه است.
حافظه کوتاه مدت
ظرفیت محدودی دارد و حداکثر سه یا چهار مورد را میتواند در خودش نگه دارد و بعد از چند دقیقه کاملا از بین میرود .مثلا مواردی مانند گرفتن آدرس از کسی و ضرب کردن اعداد مربوط به این حافظه می شوند این حافظه به این دلیل کوتاه مدت نامیده میشود که پنج دقیقه بعد از آن دیگر به یاد نمی آورید.
حافظه بلند مدت
ظرفیتش بی نهایت است و برای این که یک مهارت یاد بگیریم باید به صورت اصولی تمرین داده شود تا به حافظه بلند مدت انتقال داده شود
اما آیا با انجام هر تمرینی میتوان به سطح بالای از مهارت دست پیدا کرد؟
چه تمرینی کمک می کند که بیشتر و بهتر پیشرفت کنیم؟
همه ما از الگوی مشابهی برای یاد گیری استفاد ه می کنیم از یاد گرفتن یک قطعه موسیقی گرفته تا مهارت نوشتن و خواندن و این کار را تا سطح قابل قبولی از مهارت برسیم ادامه می دهیم و بعد از این که به سطح قابل قبولی رسید به شکل خودکار درمی آید و خیلی از موارد در زندگی مان تا این حد می رسانیم ولی نکته اینجاست که اگر بخواهید که پیشرفت داشته باشید دیگر با این روش جواب نمی دهد یعنی به محض اینکه به حالت خودکار درآمد با تمرین بیشتر شما پیشرفت نمی کنید اغلب افراد تصور غلطی در این باره دارند و فکر میکنند مثلا کسی که به مدت سی سال رانندگی کرده نسبت به کسی که فقط پنج سال است که راننده شده مهارت بیشتری دارد یا مثلا پزشکی که 20 سال است که طبابت میکند نسبت به پزشکی که فقط سه سال است که طبابت میکند مهارت بیشتری دارد در حالی که تحقیقاتی که انجام شد نشان داد که چنین چیزی کاملا اشتباه است یعنی وقتی که در یک کاری به سطح قابل قبولی از مهارت رسیدید و به حالت خودکا ر درآمد انجام تمرین بیشتر باعث بهبود عملکرد نمی شود. چون تمرینات به صورت هدفمند نیستند
تمرینی هدفند دارای چه ویژگی هایی است؟
1) این تمرین دارای هدف مشخص و واضحی است: مثلا وقتی میخواهید تایپ ده انگشتی یاد بگیرید به طور دقیق مشخص میکند که در کدام قسمت ضعف دارید و روی آن کار کنید
2) متمرکز است: این تمرین بر روی کارش متمرکز است یعنی اگر شما نیم ساعت روی یک موضوع با تمرکز بالا انجام بدهید بهتر است از اینکه یک کاری رابا تمرکز 70% اما به مدت یک ساعت انجام بدهید
3) نیازمند بازخورد است : بازخورد گرفتن از مربی یا دیگران باعث می شود که روی نقاط ضعفش کار کند و می تواد آن را تقویت کند بدون بازخورد نمی دانید که مشگلتان کجاست و درکجای هدفتان قرار دارید
4) تمرین هدفمند نیازمند فرار از دایره راحتی است یعنی برای رسیدن به یک سطحی خودتان را تحت فشار قرار دهید .یعنی تلاش برای انجام دادن کاری که قبلا نمی توانستی انجامش بدهید
به طورکلی راه حل سخت تلاش کردن نیست بلکه تلاش کردن به شیوه متفاوت است.
چطور بتوانیم مشخص کنیم که میتوانیم در یک کاری استعدادمان را پرورش بدهیم
علایق
یکی از موثر ترین کار ها این است که مشخص کنید که چه کاری را دوست دارید سعی کنید علایق تان را پیدا کنید متاسفانه امروزه اغلب سعی میکنند دنبال کاری بروند که یا دیگران رفته اند و موفق شده اند یا اینکه این شغل درآمد زا است و معمولا هم ناموفق هستند چون بنای کارشان را بر مبنای پول و اهمیت دیگران قرار داده اند تا علایق خودشان.
یکی از کارهایی که کمک میکند تا علایق مان را پیدا کنیم این است که ببینید در چه کارهایی که انجام داده اید متوجه گذر زمان نشده اید و چنان غرق در کارتان شده اید که حتی یادتان رفته که یک چیزی بخورید چون علاقه باعث میشود که سختی های مسیر را راحت تر تحمل کنید.
باور
یکی دیگر از مواردی که میتوان در استعداد نقش مهمی داشته باشد به باورهای ما برمیگردد. فرض کنید که شما به این باور دارید که نمی توانید در موسیقی پیشرفت کنید و استعدادی در آن ندارید چون چند بار این کار را انجام دادید ولی هر روز بدتر شدی یا با چند بار انجام دادن پیشرفتی نکردید و به این نتیجه رسیدید که استعداد این کار را ندارید این باور باعث میشود که شما دیگر دنبال انجام آن کار نروید چون حاظر نیستید که به خود سختی بدهید و از منطقه امن ات خارج بشوید در نتیجه با یک برچسپ خودت را از انجام آن کا راحت کنید و دوباره به منطقه امن ات برگردید.
برگرفته از کتاب قله دکتر اندرس اریکسون
دیدگاهتان را بنویسید