چگونه درخودمان تغییر پایداری ایجاد کنیم

.،،تا حالا چند بار شده که خواستید تغییررا در خودت ایجاد کنید اما نتواستید؟
چند بار شده که جهت رسیدن به آن شخصیتی که مد نظرت است اقداماتی انجام دادید ولی موفق نشدید؟
آیا فکر میکنید که تبدیل شدن به کسی که مد نظرتان است کاری شدنی است؟
چرا تغییر کردن کاری سخت و طاقت فرسا است؟
چطور می توانیم در خودمان تغییرات خوب و مطلوبی ایجاد کنیم؟
در اینجا میخواهیم علل این موارد را بررسی کنیم و راهکارهایی جهت تغییر ارائه بدهیم
چگونه بلاخره به تغییر مورد نظرم رسیدم
وقتی وارد دانشگاه شدم با یکی از بچه های دانشگاه هم اتاقی شدم دیدم که غروب دفترچه اش در آورد وکارهایی که انجام داده و کارهایی که هنوز انجام نداده بود مرور می کرد دیدم فردا آن روز ساعت 6 صبح بیدار شد دوش گرفت صبحانه را آماده کرد و ما هنوز خواب بودیم خیلی برایم جالب بود و دوست داشتم که من هم همین کارها را انجام بدهم. تصمیم گرفتم که فردا من هم همزمان همین کار را انجام بدهم بهش گفتم فردا که بیدار شدی منم بیدار کن خیلی خوشحال شد گفت حتما اما فردا هر کاری کرد موفق نشد که من را بیدار کند خلاصه روز بعد به خودم قول دادم که حتما بیدار شوم اون روز بیدار شدم ولی تا شب برسد من احساس کم خوابی داشتم و کاملا خواب آلود بودم انگار آن یک ساعت اندازه کل خواب شبم مهم بوده، روز بعد بیدار نشدم ولی هر از چند گاهی سعی میکردم که بیدارشوم ولی هیچ وقت نتواستم به عادت و هویت خودم تبدیلش کنم این کار ادامه داشت و بعد از دانشگاه باز هم نتواستم این عادت را در خودم ایجاد کنم و با وجود میل زیاد به این کار اما موفق نمی شدم تا اینکه این نتیجه رسیدم که من این کاره نیستم و تسلیم شدم. وبه این نتیجه رسیدم که اراده ای جهت این کار ندارم تا اینکه چند وقت پیش در یک کتابی مطالعه کردم که ما آدم ها عادت هایمان را شبه ایجاد نکردیم که بتوانیم یک شبه از بین ببریم بهدیدم بزرگترین مشگل من خودم نیستم بلکه استراتژی و روش انجام کارم است که مانع ایجاد این کار میشود بنا براین با ایجاد قدم های کوچک و پایدار توانستم این تغییر را در خودم تغییر بدهم
تغییر چست؟
تغییر یعنی حرکت از یک وضعیت به وضعیت دیگر یا چیزی را به شکل و حالت دیگر در آوردن یعنی حرکت کردن از نقطه A به نقطه B.
لازمه تغییر حرکت و زمان است . یعنی هر تغییر در گذز زمان اتفاق می افتد. همه موجودات جهت بقا در هر عصری که بوده اند نیازمند تغییر بودند و موجوداتی که تغییری نمی کردند حذف می شدند ولی در اینجا ما منظور این نوع از تغیرات نیست مثلا منظور رشد ونمو گیاهان و جانوران نیست در اینجا منظور ما تغییرات اگاهانه و ارادی است.
چرا باید تغییر کنیم؟
تغییر کردن لازمه زندگی ما انسان ها است حتی اگر هیچ کاری هم نکنیم باز هم تغییر می کنیم فقط تصیم گرفتیم که دیگران و شرایط محیطی ما را تغییر بدهند. اما بعید می دانم ما دنبال این نوع تغییرات باشیم همه ما دوست داریم در زندگی حرفه ای و شخصی تغییرات مثبتی داشته باشیم و حتی اگر در این زمینه فوق العاده باشیم باز هم نیازمند تغییر کردن هستیم. چون دنیا دارد تغییر می کند و لازمه زندگی در این دنیا این است که تغییر کنیم.
پس تغییر یک پروسه ای است که تقریبا در همه انسان ها وجود دارد . افرادی که موفق هستند دوست دارند که موفق تر بشوند و در زندگی دستاوردها و اثرات ارزشمندی از خود به جا بگذارند. فرض کنید که ما همان انسان هایی بودیم که اجداد ما بودند وتمام رفتارهای ما بر اساس آنها بود آیا می توانستیم در این دوره و زمانه زندگی کنیم؟ بعید می دانم. چون دنیا پیشرفت کرده و ما هم مطابق آن باید پیشرفت کنیم
چون انسان ها کلمه تغییر را خیلی فراتر از آن چیزی که هست در نظر می گیرند. ما معمولا بین پیامد تغییر و شیوه ایجاد تغییر تمایزی قائل نیستیم، چون به دنبال دستاورد بسیار بزرگی هستیم بنابراین انتظار داریم که گام های بزرگی هم باید برداریم
مثلا کسی که سیگاری است و میخواهد سیگاررا کنار بگذارد و ورزش را جایگزین آن بکنید. نتیجه این تغییر بزرگ است یعنی باید از فرد سیگاری به یک ورزشکار تبدیل شود اغلب افراد فکر می کنند که باید کارهای بزرگ و قدم های بزرگی برداشته شود که بتواند این کار را انجام بدهد اما می بینند که بعد از مدتی که این کار را انجام دادند و نتیجه ای عایدشان نشد دوباره به عادت های قدیمی خودشان بر می گردند و فکر می کند که باید یک اراده ای آهنی داشته باشند تا بتوانند تغییر کنند و چون این توانایی در خودش نمی بیند پس نتیجه می گیرند که من از عهده این کار بر نمی آیم و اگر هم تصمیم بگیرند که کاری انجام بدهند بخاطر اینکه گام بزرگی برداشته اند معمولا شکست می خورند و دوباره به همان عادت قدیمی برمی گردند.
چرا تغییر کردن سخت است
و مهمترین وظیفه مغز محافظت از ما است یعنی مغز ما درست نشده که به ما کمک کند تا تغییر کنیم بلکه تمام وظیفه اش این است که کمک کند ما زنده بمانیم.
سیستم مغز ما به شکلی است دوست دارد که در قبال کاری که انجام می دهد پاداش دریافت بکند. پاداش معمولا دنبال کارهایی است که نتایج آنی و زود گذز دارند، یعنی شما وقتی یک شیرینی می خورید سریع به مغز پاداش می دهید. یا مثلا کشیدن سیگار، دیدن شبکه های مجازی، این ها مواردی هستند که باعث می شود که مغز ما دوپامین ترشح کند. که همان پاداشی است که مغز ما به شدت به آن معتاد است.
اما تغییرات خوب و مطلوب اینطور نیستند نتایج زود گذر ندارند باید ابتدا کلی تلاش و سختی بکشید تا بلاخره به نتیجه مورد نظر برسید. و این برای مغز ما اصلا خوشایند نیست بنا براین در برابر تغییرات خوب و اثر گذار مقاومت می کند.
در برابر مقاومت مغز چکارکنیم
ما برای از بین بردن این مقاومت معمولا ما به دو ابزار یعنی استفاده از اراده و انگیزه پناه می بریم. وسعی می کنیم که با این ابزارها با مقاومت مغز روبرو شویم. معمولا انگیزه چون به احساسات متکی است و احساسات ما هم دائما در حال تغییر است پس به شدت غیر قابل اطمینان هست و خیلی نمی توانیم به آن امیدوار باشیم.
مورد بعدی اراده است اراده قدرتمند است اما دارای ظرفیت محدودی است و اگر ما دائما از آن استفاده کنیم زود تمام می شود پس با این دو ابزار اگر بخواهیم با مقاومت مغز روبرو شویم شکست میخوریم.
راهکار تغییر چیست؟
کوچک و ساده کردن رفتار
از بهترین راهکارها جهت ایجاد تغییر است مثلا تصمیم گرفتید که روزی دو ساعت ورزش کنید. در ابتدا بسیار انگیزه دارید و با ذوق و شوق شروع می کنید اما بعد از یک هفته می بینید که خیلی تمایل واسه رفتن ندارید. بنابراین به اراده ات متوسل می شوید. با اراده هر جور که شده خودت را هول می دهید که به باشگاه بروید، اما بعد از یک مدت می بینید که خسته اید و حوصله رفتن ندارید. مثلا می بینید که ماشین اراده تان پنچر شد و باشگاه رفتن را کنار میذارید، و به این نتیجه می رسید که من این کاره نیستم و به روال قدیمی ات برمی گردید.
اما اگر شما بیاید و باشگاه رفتن را به قدم های کوچک تبدیل کنید تا به شکل عادت در بیاید باعث تغییر شما می شود. مثلا همین باشگاه رفتن را به شکل قدم های کوچک در می آوریم ابتدا با یک حرکت شنا شروع می کنید تا به راحتی و بدون هیج احساس دردی بتوانید این کار را انجام بدهید. سپس تعداد آن را بیشتر می کنید مثلا روزی 5 یا ده عدد و این کار را انجام میدهیم تا اینکه احساس راحتی داشته باشیم و هر بار این کار را انجام میدهیم، تا به شکل یک عادت در بیاید بعد از آن می توانید به همین شکل بارفیکس رفتن را تمرین کنید و به تدریج آن را ارتقاء بدهید تا همینطور یک عادت در خودت ایجاد کنید.
بعد از مدتی می بینید که شما یک مجموعه از عادت های خوب در خودت ایجاد کردید، که باعث میشود هویت و شخصیت شما را تغییر بدهد. شما با انجام دادن این شیوه در هر کاری می توانید تغییرات موثری در خودتان ایجاد کنید. مثلا می توانید با روزی یک خط یا پاراگرافت مطالعه عادت به مطالعه کردن را در خودت ایجاد کنید. ساده کردن باعث می شود که به راحتی هر نوع تغییری را در خودت ایجاد کنید.
برنامه ریزی
یعنی تعیین می کنید که الان چی هستید، چه دستاروردهای دارید، میخواهید به چه کسی تبدیل شوید و اصلا برای چی می خواهید تغییر کنید سعی کنید که پاسخ تمامی این موارد را به صورت مکتوب بنویسید و از کسانی که در حیطه ای که دوست دارید مثل آنها باشید الگو برداری کنید.
ببیند که چه کارهایی انجام می دهند؟چه برخوردی دارند؟ چه راههای رفته اند؟ و روزشان را چگونه سپری می کنند؟ سعی کنید که این کار را با یکی از دوستان یا اطرافیان در میان بگذارید که باعث می شود که شما را تشویق کند و همچنین متعهد می شوید که رفتارمربوطه را به سر انجام برسانید در ابتدا ممکن است که کاملا از آن تقلید کنید ایرادی ندارد این کاملا طبیعی است اما بعد از مدتی که به یک سطح مشخصی رسیدید سبک خودتون را پیدا کنید
تغییر زمانی ماندگار و اثر بخش می ماند که مغز احساس خوبی در قبال انجام ان کار داشته باشد یکی این کارها تشویق و پاداش است سعی کنید که هر بار رفتاری که انجام دادید خودتان را تشویق کنید تا مغز شما رغبتی جهت تکرارآن رفتار داشته باشد
باورها
باورها پایه و بنیاد رفتارهایی هستند که انجام می دهیم. اگر باور دارید که در یک کاری موفق میشوید، حتما تلاشت را جهت رسیدن به آن می کنید. و اگر فکر باور داشته باشید که توانایی انجام کاری را ندارید، تلاشی هم واسه بهتر شدن خودت نمی کنید.
آدمهایی که تفکر ایستا دارند بر این باور هستند که توانایی رشد و تغییر ندارند بنا براین تلاشی هم جهت تغییر انجام نمی دهند. فرض کنید که شما قصد دارید مهارت رانندگی را در خودت ایجاد کنید،اما باور دارید که شما به هیچ عنوان راننده نمی شوید. پس تلاشی هم واسه بهتر شدن و کسب مهارت انجام نمی دهید. حتی اگر به هر طریقی هول داده شوید که این مهارت را یاد بگیرید. هیچ وقت به تنهایی پشت فرمان نمی شینید چون به توانایی خودت باور ندارید.
در تمامی کارهای که می خواهید تغییری در آن به وجود بیاورید لازمه اش باور داشتن به خودتان وتوانایی های تان است.
توصیه میشه مقاله زیر را هم مطالعه کنید.
دیدگاهتان را بنویسید