چگونه شروع کنیم

احتمالا برای شما هم پیش اومده که می خواهید یک کاری را انجام دهید اما نمی دانید که چطور شروع به این کار کنید.
در یکی از سمینارهایی که شرکت کرده بودم وقتی که دوره به پایان رسید با حجم زیادی از تمرینات مواجه شدم )چیزی حدود بیست تمرین). حداقل کارهایی که باید جهت فرا گرفتن یک مهارت باید انجام میدادم. به دلیل حجم زیاد تمرینات و مشخص نبودن مسیر کاملا گیج شده بودم که چطوری و از کجا باید شروع کنم. رفتم یک برگه گرفتم و تمام تمریناتی که در طول این دوره گفته شده بود را یک کاسه کردم. یک برنامه عمل تهیه کردم تا بتوانم تمرینات مربوطه را انجام بدم. هر بار سعی میکردم که از یک تمرینی شروع کنم و بعد از چند روز به این نتیجه می رسیدم که این تمرین مناسب نیست . یاید از فلان تمرین شروع کنم. بعد از با خودم میگفتم که اگه ترتیب مهمه باشه چی؟ اونوقت این همه تلاشی که کردم از بین میره، خلاصه بعد از چند روز بیخیال شدم و کل تمرینات را کنار گذاشتم. با یک بررسی دیدم که چه جالب ما معمولا در خیلی از موقعیت ها وقتی ابهام وجود دارد و نمی دانیم چطور شروع کنیم کاری انجام نمیدیم.
چرا شروع کار خیلی مهم است
اگر از هر کسی بپرسید، آیا میخواهید پول بیشتر یا موقعیت اجتماعی بهتری داشته باشید قطعا به شما میگوید بله حتما. اما وقتی به چگونگی انجام آن می رسیم داستان فرق میکند. تصور کنید که از 1000 نفر بپرسید که آیا دوست دارید ثروتمند شوید و پول بیشتری داشته باشید همه آن هزار نفر میگویند بله. اما حالا اگه به این ها بگویید که آیا میدانید که چگونه باید این کار را انجام بدید؟ شاید حدود 30 تا 40 درصد بدانند که چگونه باید به این مهم دست پیدا کنند. اما در واقعیت فقط یک تا دو درصد از بین این هزار نفر به ثروت و موفقیت می رسند. احتمالا به این برمیگردد که ما نمیدانیم از کجا باید شروع کنیم.
بس تفاوت اصلی به این برمیگردد که آیا ما شروع به انجام کارهایی که بلد هستیم می کنیم یا نه. در عصری که ما زندگی میکنیم، بحث ما نادانی نیست. بلکه مشگل ما عمل نکردن به دانسته هایمان هست.
آقای تی هارو اکر در کتاب ذهن ثروتمند میگوید عملکرد ما ادم ها نسبت به پول سه سه شیوه است دسته اول میگویند من میخواهم ثروتمند بشوم این افراد اگه جلو پاشون پول بیفتد اون را بر می دارند صرفا با خواستن نمی شود پولدار شد. دسته دوم کسانی هستند که میگویند که من انتخاب می کنم ثروتمند شوم این دسته مسئولیت بیشتری نسبت به خواسته شان دارند و دسته سوم متعهد به انجام کارشان میشوند یعنی خودشان را بدون چشم داشت وقف خواسته شون می کنند.و این سه شیوه کاملا با هم متفاوت است.
اهمیت شروع کردن
زمانی که شروع نکنید عملا اتفاقی نمی افتد
من دلم میخواد آدم موفقی بشوم این فقط آرزو و خیال ما را مطرح می کند. ما تا زمانی که شروع نکنیم نتیجه ای هم عایدمان نمی شود، فقط ادعامان بیشتر می شود. فرض کنید که شما ده کتاب در مورد شنا خونده باشید و کاملا به این امر واقف باشید که چه زمانی چه کاری را انجام بدین، ولی تا زمانی که شروع نکنید و به آب نزنید اتفاق خاصی رخ نمی دهد.
دچار توهم میشوید
ما در هر چیزی نیاز داریم که اطلاعات مربوطه را در اختیار داشته باشیم و این به بهتر انجام دادن کارما کمک می کند، اما اطلاعات بیش از حد منجر به سردرگمی میشود. به عبارتی فکر میکنیم میدانیم اما درعمل چیزی نمی دانیم در حقیقت اطلاعات زیاد ما را دچار فلج تصمیم گیری می کند. و ما را از شروع آن کار دور می کند. تصور کنید که کتاب آموزش راهنمایی و رانندگی چندین و چند بار مطالعه کرده باشید، و ازتون بپرسند که اگه در زمان رانندگی به یک شیب خطرناک برسید حالا چکار باید بکنید؟ شما می توانید بصورت دقیق توضیح دهید که چه کاری انجام می دهید. اما این با زمانی که واقعا پشت فرمان ماشین نشسته باشید کاملا فرق میکند. در زمان رانندگی و شرایط مختلف استرس ناشی از آن ممکن است به حدی باشد که سراسیمه بشوید و تمام آن چیزهایی که میدانید و ممکن است در کنترل بهتر خودرو بهتون کمک کند، اصلا به یادتان نیاد. چون شما در واقعیت مهارت مورد نظر را بلد نیستید بلکه توهم راننده بودن دارید
چگونه شروع کنیم؟
ما در زمانه ای هستیم که به راحتی هر عصر دیگری دسترسی به اطلاعات داریم و به راحتی یک کلیک کردن در هر زمینه ای که بخوایم می توانیم به اطلاعات زیادی دسترسی داشته باشیم.
در زیر چند راهکار چهت آسان کردن شروع یک کاری پیشنهاد میشود:
کارها را کوچک کنید
یکی از دلایلی که باعث میشه ما یک کاری را شروع نکنیم بزرگ بودن کار است خیلی وقت ها ما میدانیم چکار کنیم و همچنین میدانیم که چطوری اون کار را شروع کنیم اما به خاطر بزرگی یک کار می ترسیم دست به آن کار بزنیم ، به عبارتی کار بزرگ ما را می ترساند. به همین خاطر مغز ما تمایلی به انجام آن کار ندارد یکی از بهترین روش ها این است که کار مربوطه را به قسمت های کوچک تقسیم کنیم تا مقاومت مغز را از بین ببریم.
پیشنهاد میکنیم مقاله زیر را هم مطالعه کنید
ابهام را از بین ببرید
یکی دیگر از لایل عدم شروع یک کاری ابهام است. اگر مسیری که داریم واضح نباشه ما تمایلی به انجام آن کار نداریم. مثلا فرض کنید که شما تصمیم میگیرید که میخواهید رژیم غذایی مناسبی داشته باشید. این یک هدف بزرگ و مبهم است شما بی نهایت راه و روش برای رژیم غذایی مناسب دارید. همین باعث میشود که هیچ وقت شروع به انجام چنین کاری نکنید اما اگه شما بگویید که من میخواهم از این به بعد روزی یک لیوان شیر کم چرب مصرف کنم این یک کار روشن و بزرگ است.
انگیزه شروع ایجاد کنید
یکی از دلایلی که باعث میشود ما یک کاری را شروع نکنیم یا در انجام آن تعلل کنیم، این است که ما انگیزه ای جهت شروع آن کار نداریم. اگه شما تمام خواص این کاری را که باید انجام بدید بلد باشید ولی از نظر احساسی حس خوبی نداشته باشید، یا اینکه چرایی کارتان مشخص نباشد ممکن است که در شروع آن تنبلی یا اهمال کاری کنید. البته یادمان باشد که انگیزه وابسته به احساسات است و خیلی روی آن نمیشه حساب کرد. اما گاهی اوقات جهت شروع کار چرایی باعث میشه که انگیزه خودمان جهت انجام آن بیشتر کنیم.
دیدگاهتان را بنویسید