چرا باید کارها و اقدام های کوچک انجام دهیم؟

آیا تا حالا به این فکر کردید که شخصیتی که الان دارید نتیجه کارها و اقدام های کوچک و مداومی است که انجام دادید؟
مثلا اگرامروز کتابخوان هستی روز اول با خواندن یک کتاب آغاز نکردی، یا اینکه با خودت تصمیم نگرفتی که امروز میخوام دو ساعت مطالعه کنم؟
اگر امروز ورزش می کنید روز اول با دو ساعت باشگاه رفتن و تمرینات سخت و طاقت فرسا شروع نکردید.
کسانی که سیگاری هستند روز اول تصمیم نگرفتند که میخواهند که یک بسته سیگار بکشند یا مثلا یک نخ سیگار. خیلی کوچک تر از این موارد بوده مثلا روزی یک پک اما همین یک پک باعث شده که به روزی یک بسته برسد و این افراد سیگاری بشوند.
گام بزرگ نشانه نرسیدن است
یادم میاد همیشه دوست داشتم کتاب بخونم، اما بر این باور بودم که برای این کار باید زمان زیادی صرف کنم. مثلا روزی دو ساعت مطالعه داشته باشم، به همین خاطر با یک گام بزرگ شروع می کردم.در ابتدا خیلی انگیزه داشتم و تا چند روزی هم طبق برنامه ادامه می دادم، ولی بعد از یک هفته به روال قبلی ام بر می گشتم. این روند تقریبا در خیلی از کارهای روزانه ام اتفاق می افتاد، بنابراین به نتیجه ای که عایدم می شد این بود که من به اندازه کافی اراده ندارم. اگر کسی را می دیدم که در حیطه مورد علاقه من کار میکند و بسیار هم موفق است، تصور می کردم من هم باید برای رسیدن به آن سطح کارها و اقدامات بزرگی انجام بدم و گام های بزرگی در راستای آن بردارم. یا رومی روم یا زنگی زنگ باش.
عادت داشتم فصل اول زندگی امروز خودم را با فصل چهارم زندگی دیگران مقایسه کنم. تمام تلاشم بکار می بردم که مثل آنها موفق بشوم ولی نتیجه ای برایم نداشت، بعد از یک تلاش چند روزه دوباره به همان روال قبلی ام برمیگشتم. این رفتارها بارها و بارها تکرار می شد و نتیجه ای جزء سرخوردگی برایم نداشت. شب ها که میخوابیدم دائما به این فکر میکردم که چطور بعضی کارها را می توانم به راحتی انجام بدم در حالی که تا چند سال پیش اصلا این توانایی را نداشتم چرا امروز می توانم این کار را انجام بدم درحالی که قبلا به شدت ناتوان بودم.
دیدم در تمام این موارد رفتار مربوطه به شکل کوچک و هر روزه انجام داده بودم. آره حس کردم که یک سرنخ خوبی پیدا کرده بودم خیلی برایم جالب بود تمام این کارهای بزرگ با قدم های کوچکی بوده که شروع کرده بودم. هرکدام ازکارهایی که الان انجام به این شکلی که دارم انجام میدم اگر اون موقع انجام میدادم احتمالا قلبم از شدت هیجان و ترس از دهنم بیرون می آمد. پس دیدم این قدم های کوچک و مداوم بوده که به من کمک کردند،وقتی که به شکل دقیق تر نگاه کردم دیدم که تمام رفتارهایی که به شکل عادت درآمده همگی با قدم های کوچک شروع شده اند.
پس به شکل آگاهانه شروع به انجام دادن یکسری اقدام های کوچک اما موثر کردم و در زندگی خودم اثر فوق العاده این اقدامات کوچک را دیدم.
کوچک اما اثرگذار
ما معمولا به تغییرات کوچک اهمیتی نمی دهیم چون در لحظه حال دیده نمی شوند،یادمان باشد این تغییرات کوچک است که نتایجی فوق العاده در زندگی ما می زنند. پس باید خیلی مراقب این اقدام ها و کارهای کوچک در زندگی باشیم. ما در طول زندگی یاد گرفتیم که یا کاری را انجام ندهیم یا در راستای آن یک قدم بزرگ برداریم. یاد گرفتیم که کارهای کوچک در زندگی هیچ اهمیتی ندارد.
مثلا خیلی وقت ها می گوییم که اگه من یک بار ورزش نکنم، مسواک نزنم یا مطالعه نکنم که اتفاقی نمی افتد، منم با شما موافقم. واقعیت این است که با یک بار انجام ندادن کاری اتفاقی نمی افتد. شاید با چند بار انجام ندادن هم اتفاق خاصی نیافتد. اما این رفتار به تدریج باعث میشه ما در سایر کارهایمان اهمال کار بشویم و در بلند مدت روی شخصیت ما اثر مخربی می گذارد. خیلی مراقب کارها و اقدام های کوچک زندگی مان باشیم چون ممکن است به دلیل کوچک بودن از اهمیت این کارها آگاه نباشیم. شما با ده بار مسواک زدن اتفاقی برای دندان هایت نمی افتد ولی در بلند مدت باعث میشود که د ندان هایتان خراب شود.
یکی دیگر از عدم اهمیت به کارهای کوچک به طبیعت مغز ما مربوط است مغز ما طوری طراحی شده که دوست دارد در قبال کارهایی که انجام میدهد پاداش سریع دریافت کند. معمولا تمامی کارهایی که انجام میدهیم به خاطر پاداشی است که از انجام آن کار میگیریم.
نحوه دریافت این پاداش ها متفاوت است؛ ما معمولا در قبال کارهایی که انجام می دهیم دو نوع پاداش دریافت می کنم:1) پاداش فوری و 2) پاداش معوق
معمولا در دنیای حیوانات تمامی پاداش ها به شکل فوری است. یعنی تمام کارهایی که حیوانات انجام می دهند براین اساس است که آیا فوراً پادشی در ازای این رفتار دریافت می کنم یا نه؟ اغلب نیازهای اولیه ما هم همین شکل است. مثلا وقتی گرسنه میشویم میرویم و غذا میخوریم، وقتی لباس نداریم لباس میخریم، اما یکسری رفتارهای دیگر داریم که پاداش معوق دارند. مثلا وقتی شما هدف گذاشتید که ورزش کنید با چند بار ورزش کردن به وزن نرمالت نمی رسید، باید یک تا دو سال این کار را انجام بدهید تا به نتیجه مورد نظرت برسید. بنابراین یکی از عواملی که کمک می کند که چه کاری انجام بدهیم و چه کاری نکنیم پاداش هایی است که دریافت می کنیم.
اغلب اوقات این کارهای کوچک ممکن است خیلی مهم نباشند اما به شدت روی زندگی ما تاثیر دارد.
چگونه کارهای کوچک روی زندگی شما اثر میگذارد
معمولا وقتی ما یک کاری را شروع میکنیم در کوتاه مدت اثری روی زندگی ما نمیگذارد. ولی وقتی اثر این کارها با هم ترکیب شوند، نتایج فوق العاده ای بر جا میگذارند. مثلا که دو تا دوست به نام علی و رضا که از نظر سطح درآمد و سلامتی در یک سطح هستند، و هر دو به تازگی ازدواج کرده اند در نظر بگیرید. علی بعد از ازدواج تصمیم می گیرد که در مسیر خانه به کارش که حدود دو کیلو متر است پیاده روی کند، و در مسیر اش یک فایل آموزش گوش میکند. و تصمیم گرفته است که از این به بعد به جای خوردن نوشابه در سر غذا دوغ مصرف کند، و آخر شب ها به مدت ده دقیقه مطالعه کند. تمام این موارد کارها و اقدامات کوچکی است که همه ما قادر به انجام دادن آن هستیم، علی و به خودش قول داده که به این کاها پایدار بماند.
اما دوست اش رضا تصمیم گرفته زمان بیشتری به فیلم ها و سریال های مورد علاقه اش اختصاص بدهد. و همچنین زمانی که فیلم می بیند تنقلات هم مصرف می کند. و تصمیم گرفته که غذاهای جدیدی مانند پیتزا و گوشت و برنج را در غذاهای روزانه اش بگنجاند. رضا هیچ چیز عجیب و غریبی در زندگی اش انجام نداده است، فقط دوست داره که یه کم بیشتر خوش بگذراند همین. بعد از گذشت یک سال تفاوتی بین علی و رضا وجود ندارد. اما به تدریج این تفاوت ها خودشان را نمایان کردند، و بعد از گذشت دو سال تفاوت کاملا واضح شد. علی فردی با اندام مناسب و موفق است ولی رضا به فردی چاق و آدم غرغرو تبدیل شده، و دائما دیگران را مقصر اتفاقات بد زندگی اش می داند.
معمولا چون نتیجه اقدام های کوچک در زمان حال دیده نمی شود ما به آن اهمیت نمی دهیم، در حالی که ما امروز نتیجه اثر مرکب کارها و اقدام های کوچکی هستیم که قبلا انجام می دادیم.
راهکار چیست
از زمان کودکی از طریق خانواده، مدارس، رسانه های اجتماعی و … یادگرفتیم که، موفقیت زمانی ایجاد می شود که یک کار بزرگی انجام دهیم. ما عادت داریم که یا باید کاری انجام ندیم یا اگر انجام دادیم باید یک کاربزرگی انجام بدیم. این ها چیزهایی هستند که در اکثر آدم ها جواب نمی دهد چون برخلاف روند رشد و تکامل ما انسان هاست. یک ضرب المثل است که میگوید سنگ بزرگ نشانه نزدن است.گام بزرگ یعنی بیشتر حرف زدن راجع به رویاها و آرزوها و کمتر عمل کردن.
توجه نحوه شکل گیری عادتها
به عادتهایتان فکر کنید ببیند چگونه آنها شکل گرفته اند. هیچ کدام از آنها چه خوب و چه بد یک شبه ایجاد نشده اند. عادت ها رفتارهای کوچکی بوده اند که با قدم های کوچک ایجاد شده اند و به شخصیت شما تبدیل شده اند. ما نتیجه مرکب اقدام های کوچکمان هستیم.
دوره ساخت ساخت عادت های ماندگار
به خودمان زمان بدهیم
ما معمولا عادت داریم که یک شبه ره صد ساله برویم، و وقتی می بینیم که دیگران به یک موفقیت رسیده اند. فکر می کنیم که موفقیت شان یک شبه بوده است نه یک روند تدریجی و مداوم. حتی زمانی که خودمان از زبان این افراد می شنویم که یک روزی مثل ما بوده اند، و با قدم ها و گام های کوچکی شروع کرده اند، دوست نداریم باور کنیم.
بجای آن دنبال برچسب زدن به خودمان و دیگران هستیم، اینکه دیگران استعداد این کار را دارند و ما نداریم. شروع به لیست کردن تمام محدودیت ها و مشگلاتمان می کنیم که هر طور شده ثابت کنیم که این افراد با ما فرق دارند. بنابراین سعی می کنیم که یک روزه یا باید شبیه به این افراد بشیم یا ما کلاً فرق داریم. و نتیجه این می شود که ما کار را رها می کنیم. زمانی که به خودمان فرصت رشد نمی دهیم. مثل این می ماند که یک نهال را بکاریم و انتظار داشته باشیم که یک هفته بعد به ما محصول بدهد.
باورهای مان را تغییر دهیم
ما تبدیل به کسی می شویم که باورهایمان به ما میگویند. یک جایی خوندم که اگر همه انسانها بخواهند می توانند خواننده بشوند. یعنی در وجود همه ما این استعداد و توانایی وجود دارد، به شرط اینکه زمان و انرژی لازم را صرف کنیم. ولی واقعا چند درصد آدم ها به توانایی ها و استعداد های خودشان باور دارند؟ اغلب ما با تعصب تمام به باورهایمان چسپیده ایم و حاظر نیستیم که آن را مورد بازبینی قرار دهیم. یکی از باورهای غلط این است برای موفقیت باید مثل ربات سخت کار کنید. این میتواند درست باشد. ولی شما بررسی کنید که چقدر شخصیت و رفتارهای ثابت ما بر اساس کارها و اقدام های بزرگ و یک دفعه ای ایجاد شده اند.
آنتونی رابینز” موفقیت ما نتیجه کارهایی که گاه و بیگاه انجام می دهیم نیست، بلکه موفقت نتیجه کارها و اقدام های پیوسته و مداومی است که هر روزه انجام میدهیم”.
آگاهی از کارکرد مغز
یکی از دلایلی که ما نمی توانیم کارها و گام های بزرگی انجام بدهیم به ساختار مغز ما بر می گردد. مهمترین وظیفه مغز ما حفظ بقا و ذخیره انرژی است، بنابراین زمانی که یک کار بزرگی می خواهید انجام دهید مغز احساس خطر می کند. بنابراین سعی می کند که با اهمال کاری و بهانه آوردن کارهایی که خارج از توان ماست اون ها را به عقب بیاندازد. و در این راه چه چیزی بهتر از مقصر جلوه دادن خودمان، تا ما بصورت دقیق دنبال دلایل و چرایی آن کار نگردیم.
دیدگاهتان را بنویسید