5 باور مخرب در دستیابی به هدف

باورها منفی نقش بازدارنده ای در دستبابی به هدف در ما ایجاد می کنند زمانی که یک باور منفی شکل می گیرد دستبابی به آن بسیار مشگل می شود
تا حالا چند بار شده که هدف گذاشتید و شکست خوردید؟
چند بار شده که دست از هدف ات بردارید و به این نتیجه برسید که من اصلا این کاره نیستم
چند بار با وجود شکست در اهدافت بلند شدید و به کارت ادامه دادید؟
چند بار شده که در ادامه مسیرت نا امید شده باشید؟ و بگید که من اراده کافی ندارم
خیلی از افراد وقتی که یک کاری انجام میدهند چون هیچ دلیلی برای انجام آن کار ندارند
بیان می کنند که من تنبل هستم یا انگیزه ای ندارم در حالی که خیلی از این موارد بر می گردد به اینکه هدف ندارند
هدف چیست
هدف چیزی است به اندازه کافی بزرگ که ما واسه رسیدن به اون به یک برنامه نظامند نیاز داریم
5 باور غلط در هدف گذاری
باور ها باعث می شوند که ما چگونه زندگی کنیم و چه نگاهی به دنیا داشته باشیم
در هدف گذاری یک سری باور های غلط وجود دارد که مانع ما می شوند تا به هدفمان برسیم
و این باور ها باعث می شود که دست از اهدافمان بکشیم یا به این نتیجه برسیم که هدفگذاری یک کار عبث و بیهوه است
دلایل زیادی وجود دارد که نشان می دهد که ما هدفگذاری نداشته باشیم و فکر کنیم که این یک کار بیهوده است
و در زیر به 5 مورد این این موانع می پردازیم
-
من هدف گذاری بلد نیستم
هدفگذاری نیاز به تخصص آنچنانی ندارد شما با یک ساعت آموزش تمامی چیزهای که برای هدف گذاری لازم داشته باشید یاد می گیرید و بعد از آن نیاز به تمرین و تکرار دارد
چون هدفگذاری یک مهارت است و لازمه هر مهارتی تمرین و تکرار است
هیچ کدام از ما با مهارت رانندگی کردن،حرف زدن، راه رفتن، خواندن و نوشتن به دنیا نیامدیم
همه ما این کارهای را با تمرین و تکرار یادگرفتیم در هدف گذاری هم باید اینقدر این کار را انجام بدیم تا به یک برآورد درست و کاملی از خودمان برسیم
-
غیر قابل پیش بینی بودن زندگی
خیلی از افراد میگویند که چون زندگی غیر قابل پیشبینی است پس هدف گذاری کارساز نیست
اتفاقا برعکس چون زندگی غیرقابل پیش بینی نیست پس هدف گذاری بسیار کارساز است.
فرض کنید که یک هواپیما می خواهد از شهرالف به شهر ب برود زمانی که از زمین بلند می شود
در مسیر پرواز بارها از مسیر اصلی اش منحرف می شود اما با توجه به مهارتی که خلبان دارد و تکنولوژی که داخل هواپیما به کار برده شده بلاخره به درستی در نقطه مورد نظر فرود می آید
این کاملا مصداق غیر قابل پیش بینی بودن زندگی ماست.
همه ما در زندگی پستی بلندی هایی داشته، داریم و خواهیم داشت
و زندگی ما یک خط راست نیست بلکه کاملا به شکل منحنی است
بنابراین اگر هدف نداشته باشیم به هر طریقی حوادث غیر مطرقبه ما را از هدفمان دور کند
و نمی توانیم از به مسیر مان برگردیم اما با داشتن هدف بعد از این که اون شرایط نامناسب از بین رفت
دوباره می توانیم به هدفمان برگردی
3.ترس از شکست
خیلی ها هدف تعیین نمی کنند چون می ترسند شکست بخورند و بیان می کنند اگر این کار رو کردم و شکست خوردم چی؟ اگر بقیه فهمیدن که من آدم توانمندی نیستم چی؟
به عبارتی برای دیگران زندگی می کنند و تمام توجه شان به این است که دیگران چگونه این ها را قضاوت می کنند
ما زمانی که هدفگذاری می کنیم باید به دو نکته توجه داشته باشیم
- اینکه شکست یکی از گزینه هامون باشه چون در هر صورت امکان شکست وجود دارد
- به حرف برایان تریسی استناد کنم که می گه شما در مسیر هدفگذاری حتما مسخره خواهید شد چون جزء 95 تا 97 درصد از افرادی هستید که دیگران شما را درک نمی کنند
4.شکست قبلی
خیلی ها بخاطر اینکه هدف تعیین کردند و شکست خوردن میگویند که هدفگذاری کارساز نیست چون شکست خوردم
این ها آن دسته از افرادی هستند که اگر در بچگی دست خودشان بود با یک بار افتادن هیچ وقت راه رفتن را یاد نمی گرفتند نمی دونند که قرار نیست که ما هر کاری که انجام بدیم همان بار اول به آن دست پیدا کنیم
در آن کار ممکن است که شکست بخوریم.
ما زمانی که هدف تعیین میکنیم و شکست می خوریم باید بررسی کنیم که چرا شکست خوردیم؟
آیا حوادث غیر مطرقبه در نظر گرفتم؟
آیا plan B رو داشتم؟ آیا هدف گذاری ام اصولی بود؟
فرض بر این بذاریم که ما یک هدف کاملا دقیق درست و اصولی داشته باشیم ولی باز هم ممکن است که شکست بخوریم شکست جزئی از هدف است ولی باید در نظر داشته باشیم که ما با وجود شکست انسان ارزشمندی شدیم
فرض کنید که شما هدف می ذارید مهارت آفیس را یاد بگیرید
کلاس اش شرکت می کنید و بنا به زمانی که تعیین کردید سه ماه یا شش ماه وقتی که امتحان می دهید
نمره لازم به دست نمی آورید به عبارتی می افتید
آیا شما همان انسان سه ماه پیش بودید؟ قطعا نه.
شما در این مدت کلی مهارت یاد گرفتید که ارزش این ها بسیار بالاست
استیور جابز می گه اگر از شکست هاتون درس بگیرید هرگز شکست نخواهید خورد
مقاله هفت باور در موفقیت از دیدگاه آنتونی رابینز را هم ببینید
معنی دار نبودن هدف
استفان کاوی می گوید «خیلی از افراد به شدت دارند از نردبان زندگی بالا می روند تلاش می کنند اما وقتی که به بالای نردبان می رسند تازه می فهمند که نردبان به دیوار اشتباهی تکیه دادند»
این نشان میده که ما هدفی که گذاشتیم معنی دار نیست به همین خاطر وقتی که به هدفمان می رسیم حالمان خوب نیست و وقتی بررسی میکنیم می بینیم اون بهایی که بابت رسیدن به این پاداش در نظر گرفتم نمی ارزید،
چون این هدف بیشتر به خاطر دل دیگران یا چشم و هم چشمی با دیگران بوده نه واسه خودمان
یکی از معیار های هدفگذاری معنی دار بودن یا همان چرایی ماست چرا این هدف را می خوام؟
آیا جهت رشد و ارتقاء خودم یا یا صرفا جهت خوشحال کردن دیگران ، فشار و جو جامعه این کار را انجام میدم
نیچه می گوید شما اگر چرای قوی داشته باشید هر چگونگی را انجام خواهید داد
دیدگاهتان را بنویسید